یکشنبه

خاطرات من

من به حساب خودم خیلی دارم تلاش میکنم که وزنم رو پایین بیارم.کاهش یا افزلیش هر 100 گرم برام خیلی مهمه.دیگه بقال و میوه فروشی محلمون هم میدونن که من رژیم دارم..ما هیچ وقت سبزی خوردن و کاهو جزو واجبات سفره مون نبود .ولی دیگه الان  هر دو روز یه بار این دوقلم جنس رو میخرم.یا وقتی از سوپرمون خرید زیاد میکنم بنده خدا میگه بذار باشه من برات با موتور مییارم. میگم میخوام خودم ببرم که تلاش بیشتری کرده باشم.ازوسایل خرید شده به عنوان وزنه استفاده میکنم تا کالری بیشتری بسوزونم.مسیر خونه مون همش سر بالاییه.وقتی در خونه میرسم دیگه نفس برام نمیمونه!
**********
ما تو آپارتمان زندگی میکنیم.ولی جوجه مرغ وقناری وکاسکو  داریم.قبل اومدنمون به این خونه 13 تا بلدرچین داشتیم که هر روز برامون تخم میگذاشتند.موقع اثاث کشی بخشیدیم به برادرشوهرم .گفتیم برامون چند وقت یکبار چند تا از تخمهاشو بیاره که بچه ها بخورند.هنوزه که بیاره..من هنوز چشمم دنبالشونه .تابستون گوشه باغچه حیاط توری میکشم ،بلدرچین میگیرم ،بزرگ میکنم.به فنچ هم خیلی علاقه دارم.برای عید 3-4 تا میگیرم تو گلخونه مون آزادشون میذارم.من به بچه گربه هم خیلی علاقه دارم.دار آباد تهران یه گربه دیدیم که خیلی نازبود.اونجا جایی بود که حیوونهای خونگی میفروختن و یا واکسن میزند .کاش از گربه هه عکس گرفته بودم550  هزار تومن قیمتش بود.اگه از خودم پول داشتم حتما میخریدمش.یه سگ پا کوتاه پشمالو هم اون جا بود که فوق العاده خوشگل بود.اونو قیمت نکردم.چشماش عین دگمه بود.گرد ومشکی.....
جوجه رنگی ها  رو من خریدم .خیلی دوستشون دارم.4 تا بودند.دو تاشون مردند.یکیشون روزاول مرد و یکی دیگه شون هم  دیشب. نیمه جون بود !یه کمی کثیف شده بود.با آب گرم شستمش .بعد هم با سشوار خشکش کردم.مثلا داشتم خدمتشو میکردم.یه  قرص جوشان مولتی ویتامین انداختم تو آب .یه قاشق تو گلوش ریختم.رفتم خدمت قناری و کاسکورو بکنم که برگشتم دیدم مرده بود.اگه بهم نمیخندید اعتراف میکنم که لحظه ی غم انگیزی بود. واسش خیلی گریه کردم .
********
خونه جدید ما نزدیک به محله ی قدیمی مونه.قدیمی که میگم یعنی زمان بچگیم.قبلا اگه کسی از 30 سال پیش خاطره ای تعریف میکرد فکر میکردم زمان زیادی گذشته .ولی الان من هم میخوام از 30 سال پیش بگم.انگار همین دیروز بود..اون موقع که 4 سالم بود.محل قدیمی مون بهترین جای شهرمون بود.خلوت بود و بی سر وصدا.الان هم تقریبا همون موقعیت رو داره .فقط  بعضی ازخونه ها جاشون رو به آپارتمان ها دادن.خونه ای که ما توش بزرگ شدیم رو خراب کردن و جاش یه آپارتمان 5 طبقه ساختند.نقشه ی قشنگی داشت.یه خونه 300 متری که حیاطش توی حیاط دیگه پله میخورد.دو تا سالن بزرگ داشتیم که یکیش مخصوص پذیرایی و روضه و این حرفا بود و یکی دیگه ش دست خودمون .ما هم 5 تا بچه بودیم که  هیچ کدوممون بر خلاف الان همدیگه رو نمیخواستیم. اخلاقهای منحصر به خودمون رو داشتیم .یکی اهل جبهه و پایگاه مقاومت.یکی اهل کتاب و درس.یکی اهل ترانه وضبط و موسیقی، یکی اهل ومرغ و خروس وتقلب .یکی هم دائم برامون نمره تجدید  میاورد و تو سرش میزدیم .پر واضحه اونی که اهل مسجد و بسیج بود، از همه مون عزیز تر بود.تصمیم نهایی تو هر کاری همیشه با اون بود .یه خواهر هم داشتیم که اونم 5 تا بچه داشت.هفته به هفته اونجا بود.ما دیگه تربیت بچه های اونو هم  به عهده گرفته بودیم. الان فکرش میکنم که ما چه خونواده ی شلوغی بودیم.انگار اصلا اون موقع همین شکلی مد بود.تمام دوستام و یا همسایه هامون پر جمعیت بودند.کسی پیدا نمیشد که بگه دو تا بچه کافیه..بازم جای شکرش باقیه که از لحاظ مالی تامین بودیم وگرنه معلوم نبود ما الان چه کاره بودیم !
صبحهای زود که برای پیاده روی بیرون میرم از خیابون قدیممون رد میشم.یه روز تصمیم گرفتم بایستم جلوی  درخونه قدیمیمون به خاطرات اون موقع فکر کنم.اون لحظه هر چی به ذهنم فشار آوردم که یکی از خاطراتم رو به یاد بیارم نتونستم.به کل ظاهر و نمای اون خونه عوض شده بود..دو طرف خیابون ساختمونهای بلند ساختند.هیچ چی مثل قبل نبود.حتی باغچه های دم در رو هم خراب کردن...چقدر دلم میخواست که اون خیابون مثل قدیمش بود. هیچ وقت خاطره هام رواز اون خونه و اون محل فراموش نمیکنم.تو خیابونهای دیگه ی اون محل که قدم میزنم حال و هوای زمان جوونی هام رو به یاد مییارم.یه وقتایی خجالت میکشم از خودم  وکارهایی که کردم.بیشتر آدمهایی که میشناختم از اونجا رفتند.اگر بودند خونه هاشون هیچ موقع تبدیل به آپارتمان نمیشد.




۴۶ نظر:

  1. سلام جالب بود و خوندني
    زود به زود آپ كن
    انقدر نچسب به اون يكي وبلاگت(آيكون نيشخند)

    پاسخحذف
  2. سلام.
    نواي جادويي خاطرات آن هنگام كه سرشته مي شوند , به فرشتگان نيك سرشت ما تبديل مي شوند.بله گاهي وقت ها نيازه كه به گذشته نگاهي بندازيم تا معني زمان حال رو بفهميم.

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲۲:۱۹

    آخي . كاملا احساست را رك مي كنم براي برگشتن به خاطرات قديمي . چه احساس خوبيه. تو كدوم يكي از اون بچه هايي ؟ فكر كنم هنوز هم توي حال و هواي بچگي هستي كه جوجه رنگي مي خري و به پرنده ها علاقه داري . چقدر بامزه. حواست باشه وقتي لاغر شدي ديگر زانو درد نگيري از سربالاي و سرپاييني رفتن و بار كشيدن!!!
    بابا اين نوع ارسال نظر را عوض كن. من هيچوقت نمي تونم مثل آدم برايت پيام بدهم. همش ميگه ادرس اينترنتي من غير مجازه. من لادنم

    پاسخحذف
  4. آهنگ .بتون زیباست
    خانوم مهندس باجی مانکن

    پاسخحذف
  5. به به. انا احب المیوزیک العربی. مخصوصا مال نساء العرب ;) بسیار زیبا و با سلیقه انتخاب شده. پس اینجا محل قدیمی شما هست. قدیما صفاشهر نزدیک سالاریه، از محله های باکلاس قم بود ها. . . دارندگی برازندگی. بسیار خوشحالم که آبدیت کردید. موفق و پیروز باشید

    پاسخحذف
  6. چه عجب خانباجی!چقدر کم کردی؟مرحله تثبیت رو جدی بگیر !من الان دیگه وزنم اضافه نمی شه
    من زشت خانمم!اون دوستم خیلی شیطنت می کنه.یه کامنت ضایع گذاشته بود مجبور شدم پسورد بدم بره پاکش کنه!خودم تو جاده بودم
    اون کادو رو هم خودم دادم ولی از هیشکی کادو ولنتاین نگرفتم!
    نمی دونم چرا با هر پسری دوست شدم تو این یک سال ورشکست شده!

    پاسخحذف
  7. سلام
    خوشحالم که می بینم از گشنگی نمردی :D

    این دفه ظاهرا تصمیمت جدیه. امیدوارم توی عید دوباره پشیمون نشی. حالا که شروع کردی تا آخرش برو.

    ببین. هر وقت از خودت پونصد و پنجاه تومن داشتی نرو سراغ بچه گربه هه. بیا پولو بده به من، خودم تا آخر عمرم برات میو میو می کنم :D

    سگم اگه می خوای بخری، بیا بگو خودم می رم از بیابون برات توله می گیرم، تربیت می کنم، سگ نگهبانی تحویلت می دم که جز خودت هر کی به بیست متریش رسید، تیکه تیکه از اونورش خارج بشه :D

    می دونی یکی از خوش شانیای من چیه؟ اینه که هنوزم توی خونه ای که متولد شدم زندگی می کنم. بعد از این همه سال، توی کل مححله مون، فقط سه تا خونه به همون شکل سابق موندن. دو تا خونه آتیش گرفتن(خونه های محله ما همه ویلایی چوبی هستن)، بقیه رو هم آپارتمان زدن. خونه ما و همسایه دست راستیمون هنوز شکل سابقشو داره. خونه ما هنوزم که هنوزه همه ش چوبیه. البته به استثنای یه تغییرات خیلی جزیی. نمی دونی چه حسی داره بودن تو خونه ای که هر جاشو نگا می کنی یه خاطره برات زنده می شه.

    زودتر بیا. خیلی تاخیر داشتی این سری. ببینمتا

    پاسخحذف
  8. سلام وب جالبی دارید
    منتظر شما هستم

    پاسخحذف
  9. سلام خانومي يه سر به ما بزن
    خوشحال وشيم

    پاسخحذف
  10. بيا.........حالا باز بگو كامنتاي منو تاييد كن
    اخه من نميخوام كامنت آخريتو تاييد كنم(آيكون گريه)

    پاسخحذف
  11. ما خيلي مخلصيمااااااااااااااااا

    پاسخحذف
  12. سلام
    اسفندگان مبارک[خنده][نیشخند][قلب][گل]
    وبلاگ خیلی خوبی داری، خسته نباشی...
    امروز آپدیت کردم درجه یک.
    sms و عکس و... برای اسفندگان
    حتما یه سری به وبلاگم بزنید.
    یا علی

    پاسخحذف
  13. سلام
    سلام
    سلام
    آغاز ولايتعهدي امام عشق(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو به خانباجي عزيزم تبريك ميگم(آيكون بوسه)

    پاسخحذف
  14. انوشه۲۰:۱۶

    سلام
    یعنی کلی الان فحش دادم...تو روح این وبت!!!
    بابا نمیشه نظر گذاشت!
    وگرنه این 6نظریه که من اینجا گذاشتم!
    شما نانسی گوش میکنی حاج خانوم؟!
    میگم بیا جون مادرت اینو آهنگو بردار از اینجا!آدم یاده بدبختیاش میوفته!
    میگم که مام تو ولایتمون رسم سر زدن داریم آبجی!

    پاسخحذف
  15. انوشه۲۰:۱۸

    بلند صلوات))))))))بلاخر نظر من اومد....!
    میدادم کبوتر میورد زودتر میرسید به دستت!!!

    پاسخحذف
  16. انوشه۲۰:۲۱

    میگم که این نظر آریا کلی حرف توش بودا!!!!!!!
    سگم بلته تربیت کنه ...داری آبجی؟!
    میو میو هم میکنه!!!!!
    جلل خالق!
    من الان عقده ایی شدم کلا همینجوری دارم نظر میدم!
    بقالام میدونن شما وزن کم میکنی؟!خوش به حال حاجی!
    چشم ما روشن!!!

    پاسخحذف
  17. بنام خدا
    برای وزن کم کردن بایدغذاهای خشک مثل فسنجون وسبزی باغذابخوری وازچچیزهای ترمثل خیار شیر ...پرهیزکنی

    پاسخحذف
  18. مهربانو۱۰:۲۹

    سلام خانباجي خوش تيپ
    خوبي خانوم
    خيلي جالب بود آپ ايندفعت
    منم جوجه خيلي دوست دارم راستش تا 5 سالگي براي هاني مي گرفتم مثلا" كه مال اونه ولي من حال مي كردم تا اينكه هاني هر دفعه كه يكي از جوجه ها مي مردن گريه مي كرد و افسردگي مي گرفت براي همين ديدم بيشتر مايه درد سره. هفته پيش با انوشه ازين جوجه رنگيا ديديم كشتم خودمو براشون...
    خونه هاي قديمي پر خاطرس. خونه مامان من هم اون خونه هاس. همون خونه ايه كه من توش متولد شدم و كلي خاطره دارم مخصوصا" پله هايي كه مي خورد به پشت بوم و ما هميشه پاتوقمون براي عروسك بازي دنج اونجا بود .. انوشه يادشه.
    مرسي به من سر زده بودي من چند بار اومدم ديدم هنوز آپ نكردي ولي اين بار دير ديدم...
    موفق باشي دوست عزيز

    پاسخحذف
  19. سایه - نوشته های یه مامان۱۰:۳۷

    سلام خانباجی جون
    پس تو هم جوجه رنگی خریدی ... پس تو هم برا حیوون مرده ات گریه کردی ... پس تو هم یاد بچگیات افتادی ...
    واقعا یادش بخیر قدیما ...
    شما زیاد هم پر جمعیت نبوین نسبت به الان تون  ولی جای بسی شاخ در اوردنه که یه خواهرتون کی ازدواج کرد که 5 تا هم بچه داشت و بچه های اونو هم جمع میکردین !!!!!!!!!!!!!!!!!
    گفتی هر کدوم از خواهر برادرا یه جور بودین اونی هم که اهل بسیج و ... بود سوگلی بود پس معلومه که تو اونی بودی که اهل موسیقی و ضبط و ترانه بود درسته ؟
    تو که همون رویه رو حفظ کردی . خوب بگو کار بقیه به کجا کشید ؟ اونی که اهل بسیج بود هنوزم هست ؟ اونی که اهل درس و کتاب بود چیکاره شد ؟ اونی که اهل خروس و تقلب بود چی ؟

    خوشحالم میری پیاده روی ... خوشحالم سبزی و کاهو شده غذای روزانه ات . خوشحالم که 100 گرم بالا و پایین شدن برات اینقدر مهمه ...
    امیدوارم موفق باشی

    پاسخحذف
  20. انوشه۱۳:۵۴

    سلام ...ببین رضا صادقی سیری چنده؟!
    برو عمو...اونم دیدن داره؟!حالا اگه یکی دیگه بود بدمون نمیومد!:-)
    من از متن آهنگش خوشم اومده...نه از چیزای دیگه...
    دقت کن به متن آهنگش خیلی قشنگه....
    افکار شاعرش خیلی جالب بوده!

    پاسخحذف
  21. سلام.
    شمام که اشک مبارک دم مشک هست همیشه.
    خوشم میاد خانوما میان اینجا عین شما که راحت و ساده صحبت میکنید، راحت و ساده و بچگانه صحبت میکنن. نمیگم بده ها. خیلی خوبه. بعد میگن مردا زن نمیگیرن، مامان میگیرن. بعد از ازدواج رو میگم.
    اینجا اثبات میشه که خانوم ها هر چی سن و سال به سرشون میخوره بچه ترم میشن :))
    هفته آینده شاید به سرویس جدید کوچ کردیم. سایت رسمی با دو دامین مستقل کام و آی آر. البته شاید این وبلاگ رو با عیال آینده اداره فرمودیم ;)

    پاسخحذف
  22. به به.
    چشم ما روشن.
    در جایی خوندم که از بهائیت دفاع کردید؟ شما اول فرقه خودتون رو ثابت کنید که به حق هست یا ناحق. بعد طریقت ساختگی دیگه ای رو ازش دفاع کنید. ;) حقیر به جرات عرض کنم از خود بهاء الله که این فرقه رو درست کرد آگاه تر هستم که چی هست بهائیت و بابیت. اون مسئله شما دیانت هست و این فرقه. دین نیست. ;)
    پایدار باشید

    پاسخحذف
  23. شما اول یه تعریف از بهائیت به من بده، یا از عرفان و تصوف، بعد بفرمایید بر چه پایه هایی استوار هست. چیا دارن که مسیحیت و بودیست و یهودیت و اسلام و زرتشت و .... نداره، مرحله بعدی بیاید دفاع کنید از بهائیت. خشم ما را بر نیانگیزید سرکارم خانم....
    حقیر بر کلمه بهائیت و بهائی و ... آلرژی دارم. شما هی اون طرف و این طرف دفاع کنید از این فرق ضاله. :))
    حالا من شوخی کردم. به دل نگیرید ها. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. ;)

    پاسخحذف
  24. انوشه۲۳:۳۲

    سلام ملیکم حاج خانوم...هنوزم که عربا اینجا دارن میخونن!!!حداقل سوسن خانومو بذار...!!!:-))
    ببین من همش یادم بود میخوام واست آف بذارم اما دیگه وقتی سیستمو خاموش میکردم یادم میوفتاد!به من چه تو پیری آلزایمر داری!خودتی هر چی بگی!:-)
    اون میلا رو گوش کردم عالی بود..آفرین ...من جای تو بودم خیلی بهشون افتخار میکردم...
    البته تو که انقدر به فکر لاغر کردنی که به چیزای دیگه فکرم نمیکنی!نمیدونم والا...!
    در هر صورت بسیار عالی بود ...بسیار لذت بردیم
    خاله سوسکه ی منو ببوس

    پاسخحذف
  25. با دروود خدمت خانباجی عزیز
    چقدر یادراور خاطرات می تواند گاه شیرین باشد
    مثلا همین ترانه ای که بر وبلاگتان گذاشتین
    سال پیش این ترانه را از الیسا شنیدم
    که خیلی مضمون زیبایی دارد
    برای همین یک قسمت کوتاهش رو براتون ترجمه می کنم
    ***
    ای کاش مرا بفهمی و دست کم نگیری
    ما زنها زخمهایمان را فریاد نمی زنیم , نهان می کنیم
    ما زنها هر چند هم که فداکاری و بردباری کنیم
    اما وقتی بخواهیم دل بکنیم
    از کسی اجازه نمی گیریم
    ***

    پاسخحذف
  26. سلام خانومي
    ما آپيديم
    وقت كردي سركي بزن

    پاسخحذف
  27. سلام خانباجي جونم.كوشي تو؟پس چرا نيستي؟
    من خانباجيموميخوااااااااااااااااام(آيكون گريه)

    پاسخحذف
  28. سلام بر باجی مانکن
    من الان از پشت ابرسیستم خوف پشرخالمون در قم(بزرگ کله ی مخ معراجی ها) داریم کامنت میزاریم
    خواستم بگم دلت بسووووووووووووووزه
    یاعلی

    پاسخحذف
  29. انوشه۱۳:۳۳

    سلام
    خوبی؟
    زنده ایی هنوز؟
    مانکنیم که رد کردی داری میری واسه جایزه اسکار!
    پاشو بیا اعتراف کن ببینیم انقدر زیر نظر کسبه ی محل ورزش کردی چند کیلو شدی!:-)
    خونه تکونیم که اوستا کردیو...!
    ببین زود بیا اعتراف کن...همه اینا که میبینی اینجا کامنت میذارن دارن از زور فضولی میمیرن ...نگم دیگه مخصوصا کی از قم...!:-)
    خاله سوسکه خوبه!؟
    یا علی

    پاسخحذف
  30. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  31. برای دیدن عکسها اون ادرس ها رو کپی کنید تو نوار ابزار مرورگر و اینتر رو بزنید
    خیلی خسیسی که دعوت نکردی
    بی معرفت

    پاسخحذف
  32. نسیم حیات۲۱:۳۲

    سلام ...
    احیانا شما قرار نیست آپ کنی؟!
    باز 200 گرم کردی جو گرفتت مارو نمیشناسی؟!

    پاسخحذف
  33. عرض سلام و ادب و عذر خواهی بابت بدقولی های اخیر

    یعنی جدیدا حقیر فقیر با شدید ترین عقاید مرد سالارانه، و آنتی فمینیست ترین افکار و ایده ها، به این نتیجه رسیدم که اگر آدم دست زن و مادرش رو در روز سه بار ماچ بکنه و حتی اگر همت بکنه خم بشه پاشونم ببوسه روزی یک دفعه شاید کم باشه و حق مطلب ادا نشده باشه و نتونسته باشه تشکر کافی و لازم رو کرده باشه. جبران که بماند. یعنی بهشت زیر پای مادران است رو من الان در این چند روزی که با حفظ سمت قبلی (پسر خونه) شدم خانوم خونه، به چشم دیدم ها. واقعا یک روز کار خونه از زدن قله چهارهزار و پونزده ساعت عکاسی و صد کیلومتر چرخ سواری و رکاب زدن یکسره و پنجاه تا نماز جعفر تیار پشت سر هم و شیش ماه پشت سر هم روزه گرفتن و .... سخت تر هست. این رو جدی دارم میگم. هر روز سه بار ظرف شستن و یک بار رخت شستن و جارو و شست و روب یک محیط تکراری (وکارهای تکراری) اعصابی میخواد به محکمی فولاد. تازه من همینقدرش رو درک کردم. دیگه بچه دار شدن و ... در ید طولای ما نبود. واگر نه به درجه ریاضت و سلوک مادری هم احتمالا میرسیدم و چشم برزخیم باز میشد
    من از همین جا در حالی که دستام سرویس شده به خاطر استفاده بدون دستکش از ریکا و جوهر نمک، دست همه خانوم های خونه و مادران رو با ارادت و احترام و تواضع فوق تصورتون میبوسم. آی کمرم........

    پاسخحذف
  34. ضمن اینکه با همین حال باحالم یه سری اعتراف دیگه هم بکنم بد نیست. مرد یعنی حرف مفت. یعنی ادعا، یعنی مفت خور، یعنی سراپا تکبر و غرور. به جان خودم من که شخصا توان انجام یه همچین کارهایی رو ندارم. یعنی یه هفته دیگه طول بکشه انجام کار خونه من شخصا روانی میشم. سه تا مرد مجرد تو یه خونه دو روزه خونه رو تبدیل میکنن به طویله یا لونه مرغ. باور کنید سله هشتاد تا کفتر الان بوش از خونه ما مطبوع تر هست. من ضمنا به قرآن و خدا هم ایمانم قوی تر شده در این چند روز. خدا تو قرآن سه تا آرامش برا انسان میگه. یکی خودش. بعد از خودش وجود زن رو میگه و بعدش تاریکی شب. باور کنید وجود زن اون دوتای دیگه رو هم به همراه داره. . . . . . :))

    پاسخحذف
  35. ناديا۱۴:۱۵

    وااااااااااااي كه از خنده روده بر شدم

    بالاخره يه مرد هم كه به راه راست هدايت بشه خودش كليه

    تبريك ميگم آقاي معراجي

    ايشالا به زودي چشممون به جمال عروس خانوم روشن بشه

    پاسخحذف
  36. انوشه۱۶:۰۰

    این آقا مصطفی 2 تا تیکه ظرف شسته اینا رو میگه!؟
    عجیب این همه تحول....!

    پاسخحذف
  37. ناشناس۰۶:۴۹

    Afarin be agha mostafa axase zerango javane rastgo. ghadr in daste golo bayad donest

    پاسخحذف
  38. ناشناس۰۵:۵۹

    همه مردا رو باید به این کار وادار کنید اینطوری شسته رفته براتون اعتراف بکنن.

    پاسخحذف
  39. ناديا۰۸:۰۱

    سلام خانباجي من؟چرا ديگه پيشم نمياي؟
    چرا واسم نظر نميذاري؟
    قهري باهام؟(بغض)

    پاسخحذف
  40. خیلی گمی. یعنی حتی وقت نکردی بیای یه تبریک بزنی؟
    وزنت در چه حاله؟ رو چندی الان؟
    بی خبرمون نذار از خودت

    پاسخحذف
  41. سلام نازنین
    مرسی از حضور صمیمی تو
    باید بگم علاقه شما به حیوانات بسیار قشنگه
    منکه بعد از اینکه یک دوتا گنجشک و دوتا کبوتر زیر دستم مردن دیگه حتی جرئت نمی کنم به نگهداری حیوانات فکر کنم
    مشکل از منه زیادی بهشون میرسم اخر هم می میرن
    یکی رو از بس غذا دادم مرد
    از الان دلم واسه بچه های متولد نشده ام می سوزده
    فکر کنم هرگز به سن مدرسه نرسن ( اخریش شوخی بود )
    (^ه^) (^_^)

    پاسخحذف
  42. سایه - نوشته های یه مامان۱۰:۵۶

    سلام خانباجی خانوم

    کوشی پس ؟ خبری ازت نیست . اپ هم که نمیکنی . کامنت هم که نمیذاری . تک و اس ام اس هم که هیچی . حالت خوبه ؟

    زود باش بیا ببینم چقدر کم کردی

    پاسخحذف
  43. مهربانو۰۸:۵۸

    سلام خانباجي جون معلومه كجايي
    به اين شدت رفتي تو مود لاغري ...
    يه خبري .. پيامي ... چيزي ..
    نمي گي دوستات نگران مي شن؟

    پاسخحذف
  44. عرض ادب و احترام
    کم سعادت شدیم حسابی؟ نیستید. نگران شدیم. انشاء الله که مشکل خاصی نباشه. اگر کاری بود که از دست این برادر کوچیکتون برمیاد، حتما بفرمایید، کوتاهی نمیکنم..... برقرار و بردوام باشید، مهست دادار، نیکی افزای

    پاسخحذف
  45. سلام عزيزم
    ميگم حالا كه ديگه تو نمياي نت منم شمارتو ندارم چي كار كنم؟
    گوشيمو بچه ها داغون كردن.از وسط نصفش كردن.
    بردم واسه تعمير ولي قطعاتش پيدا نميشه كه تعمير كنن.موندم بي گوشي و بي شماره تلفن.

    پاسخحذف
  46. سلام

    بهترین ها

    پاسخحذف