سه‌شنبه

کوتاه و خواندنی




پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با ماشینی تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . . . پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: “باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه. پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند : او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد كافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود ! یكی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند . پیرمرد با اندوه گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد ! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟ پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است

۹ نظر:

  1. انوشه۲۲:۱۷

    سلام حاج خانوم...این چه آهنگیه؟آدم یاد کلیسا و راهبه هاو ...پدر و پسر....میوفته!
    خدا قسمتت کنه با خالم بری تو کلیسا....اونجام که ساکت...ایشون فقط داد بزنه....!!!جات خالی رفتیم واسه مریم مقدس شمع روشن کردیم...!آخه ایشون فقط شمع مارو کم داشتن....ملالی نبود جز دوری ما...!!!
    خوب و اما بعد ...داستانتو خونده بودم...
    هستن از این پیر مردا اما بقول دوستان تیره ی کمیابی هستن...عین دایناسورا دارن منقرض میشن!البته شدن...تمام!
    ببین واسه چی اینجا شکلک نداره؟خوب عوض آهنگ شکلک میذاشتی...اگه بلد نیستی از یک دسته کلید بپرس...ایشون بسیار آقان!شما الان هر شکلکی که حال میکنی تصور کن!:)
    زت زیاد ...آبجی

    پاسخحذف
  2. با درود
    خواندن این داستان بر وزن این موسیقی دلنواز دل را به رعشه می اندازد همچون دستان پیرزن داستان حضور ناخواسته اشک و بغض هم این تابلو را زیباتر کردند
    خواستم یک باردیگر ش از سر بخوانم
    ببخشید که نتوانستم
    نوشته هایتان همیشه حسی متفاوت دارد
    درود بر شما

    پاسخحذف
  3. در ضمن این را هم بگویم
    این موسیقی با سبک نوشته ها ی شما
    کاملا هم خوانی دارد
    بدرود

    پاسخحذف
  4. به به!!
    این چند روز که من نبودم چه خبره اینجا!همه رو خوندم.عکسارو هم دیدم!!
    1- من نظر قبلی رو دوبار نوشتم/اگه ساعتش رو نگاه کنی میفهمی.
    حس کردم نظر نذاشتم!:) یادم رفت.ببخشید!:)
    2- من سرعتم پائین شده.تا چند روز پیش دی اس ال داشتم اما تمومید.
    3- من مجردی زندگی میکنم الان!!کمبود امکانات!اگه دیر به دیر میام ببخشید.
    4- ایشالله برنامه هام سامان بگیره رو روال میام.
    5- واسه آهنگ وب هم الان وقتشو ندارم!اما خودمم دوست نداشتم اونو.البته آرومم میکنه اما... نظر شما مهمتره!:)
    6- Truelife.blogfa.com
    7- اینم آدرس تراژدی حیات.آهنگ تراژدی رو خیلی دوس دارم.
    8- الان آپ نمیکنم ااما شب میکنم.
    9- راستی!!این بحث با مادر شوهر یا احتمالا" مادر خودت یا مادر بزرگت!خیلی تکراریه اما راه حل داره.من همیشه با خودم میگم اینا رو نباید اذیت کرد.هرچی میگن میگم شما درست میگین اینقدر میگه تا خسته بشه!
    10- با گفتن اون نه اعتقادات من عوض میشه نه جامعه سنتی میشه!
    11- اگه به یه تلفیق برسیم از مدرنیته و سنت خیلی آرامش خوبی برامون ایجاد میکنه.

    پاسخحذف
  5. سلام علیکم
    به به. میگن دود از کنده بلند میشه. یعنی عشق و عاشقی هم اگر هست این طوریش خوبه. لا ترکوندن هم لاو ترکوندن های قدیمی ها.
    راستی امروز سری زدیم به آرشیو وبلاگ قبلیتون و کلی خاطره رو زنده کردیم. چه کار خوبی کردید حذفشون نکردید. پیروز و پایدار باشید

    پاسخحذف
  6. مهربانو۱۴:۳۸

    سلام بر دوست عزيز خانباجي جون
    قشنگ بود داستانت يه جا خونده بودم جوونيام...
    تو به حرفاي انوشه زياد توجه نكن شلوغش مي كنه ولي خوب كليساي نتردام فوق العادس اونم در حين مراسم جاي دوستان خالي با مريم مقدس راز و نيازي داشتيم.. شمعمم روشن كرديم ولي فكر كنم اشتباهي نذر كرديم ...
    و اما دوستمون قناري .. اون يه دوست قديميه كه خيليم آقاس... جوجو هم نيست بزرگتر از جوجس الان ديگه واسه خودش قناري شده...(اي بابا تو شكلك نداري اينجا معضليه ها!!!)
    موفق باشي

    پاسخحذف
  7. انوشه۲۲:۰۵

    سلام صابخونه ...ببین این قناری جوجو نیست ....شما ایشونو یک چیزی تو مایه های ابعاد دانیاسور در نظر بگیر... حالا من نمیدونم چرا اینقدر اصرار داره بهش بگن قناری من نمیدونم...!آرزو دیگه خواهر....!حرفای خالمم زیاد جدی نگیر ...بالاخره سن که بالا میره شنیدی که ...چی میشه!آره ..
    زت زیاد...

    پاسخحذف
  8. سلام.پیرمرد باید درک کن که اگه تنش سالم بمونه صبحونه های بیشتری رو با اونکی می شناسش می خوره!
    ممنون که سر زدید.من از عکس وبلاگم خوشگلتر ها!!گفته باشم!!

    پاسخحذف
  9. سلام
    4تا بخیه واقعیه!واسه جراحی لثه گاهی بیش ازین بخیه میزنند.
    ممنون از کامنتت و وبلاگ زیبایی داری...

    پاسخحذف